جمعه 26 آبان
ديروز با خاله آتنا رفته بودم جمعه بازار نزديك خونمون و ملودي هم مونده بود پيش باباش . براش لباس علي اصغر خريدم روز 1 آذر هم همايش شير خواران حسينيه شايد اگه شد بردمت .
اينم زردك و سبزك كه براي خودم خريدم بيشتر نه ملودي . چون همون دقيقه اول ميخواست بالشون و بكنه منم عاشق جوجه هستم و واقعا ديشب مث نيني ها از خوشحالي نميدونستم بايد چيكار كنم
ساعت خوابشون هم تنظيمه ساعت 10 خواب بودن تا 7:30 صبح
اينم ملودي باز در حال ديدن آهنگ ترسناك همين امروز
اينم آهنگه هست
اينم اولين تيپ زمستوني خانم طلا امروز صبح چون يكم هوا خنكه . بافت دست ناهيد جون
اينجا هم بغل باباشي بود داشتيم ميومديم سر كار
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی