ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 6 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

سه شنبه 18 مهر

1391/7/24 2:07
1,223 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بعد از چند روز . ممنونم از همه کسایی که توی این چند روز شرمندمون کردن و منتظر بودن .

روز سه شنبه ساعت 87 صبح تهران و به مقصد همدان زادگاه مادری و پدری خودم راه افتادیم . از راه جاده ساوه رفتیم . هوا خیلی خوب بود و در کل خیلی همه چی عالی بود و از همه عالی تر ملودی خانم ما بود که انصافا اذیت نکرد. اینم عکسهای توی مسیر

اینم قطره های بارون که توی جاده روی شیشه نشسته بود . ساعت 12:30 رسیدیم خونه مامان پوری ( مامان بزرگ من ) و ملودی دمپایی هاش و پوشید و رفت توی حیاط بازی کنه .

اینجا هم مشغول خاک بازیه

عصری که شد با امیر ( پسر خاله من ) و لنا جون ( خانمه پسر خاله ام ) رفتیم برج جهان نما و سعیدیه و یه صندلی برای خوشگل خانم خریدیم

شب سه شنبه هم شام دعوت بودیم خونه دایی بهروز ( دایی من ) جاتون خالی خیلی خوش گذشت زرشک پلو با مرغ داشتن . ملودی هم برای اولین بار بود که دایی ، زن دایی و پسر داییم و زنش رو میدید.و حسابی دل همه رو برده بود این فسقل خانوم و آخر سر هم مینا ( دختر دایی من ) یه قورباغه خوشگل بهت داد

مرسی خاله مینای مهربون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)