سه شنبه 18 مهر
سلام بعد از چند روز . ممنونم از همه کسایی که توی این چند روز شرمندمون کردن و منتظر بودن .
روز سه شنبه ساعت 87 صبح تهران و به مقصد همدان زادگاه مادری و پدری خودم راه افتادیم . از راه جاده ساوه رفتیم . هوا خیلی خوب بود و در کل خیلی همه چی عالی بود و از همه عالی تر ملودی خانم ما بود که انصافا اذیت نکرد. اینم عکسهای توی مسیر
اینم قطره های بارون که توی جاده روی شیشه نشسته بود . ساعت 12:30 رسیدیم خونه مامان پوری ( مامان بزرگ من ) و ملودی دمپایی هاش و پوشید و رفت توی حیاط بازی کنه .
اینجا هم مشغول خاک بازیه
عصری که شد با امیر ( پسر خاله من ) و لنا جون ( خانمه پسر خاله ام ) رفتیم برج جهان نما و سعیدیه و یه صندلی برای خوشگل خانم خریدیم
شب سه شنبه هم شام دعوت بودیم خونه دایی بهروز ( دایی من ) جاتون خالی خیلی خوش گذشت زرشک پلو با مرغ داشتن . ملودی هم برای اولین بار بود که دایی ، زن دایی و پسر داییم و زنش رو میدید.و حسابی دل همه رو برده بود این فسقل خانوم و آخر سر هم مینا ( دختر دایی من ) یه قورباغه خوشگل بهت داد
مرسی خاله مینای مهربون