اين روزا ي من و ملودي
اين روزا خيلي خسته شدم همه اش گرفتار آماده كردن محيط كار هستم براي اومدن ملودي و بيشتر از اون فكرم درگير و خسته و نگرانه كه ملودي اينجا اذيت نشه در هر صورت ديگه كارا تموم شد . امروزم واسه ات كلي خوردني شامل ميوه ، آب ميوه و بيسكوييت خريدم تا اينجا حسابي خوش بگذره بهت . يه استخر بادي هم براي اينجات آوردم . خيلي كلافه ام اميدوارم همه چي خوب پيش بره و دو تامون بهمون سخت نگذره . گرماي هوا هم كه امسال سنگ تموم گذاشته . اينقدر گرمه كه آدم از زندگي سير ميشه . فعلا چند تا عكس ازت ميزارم و سر فرصت كه اومدي اينجا عكس ازت ميگيرم و ميزارم توي وبلاگت . كار جديد ديگه اي هم ياد نگرفتي فقط راه رفتنت تقريباً خيلي خوب شده و تعادلت خوبه و زمين نميخوري .
الهي من فداي اون زبونت بشم عشقم
بقيه ادامه مطلب ............................
اينجا هم دعوات كردم و گفتم يه دقيقه بشين بچه و داري شكايت ميكني مثلا
اينجا هم دوباره پر رو شدي . يه بار به روت ميخندم نتيجه اش ميشه اين