ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 2 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

كارهاي جديد ملودي

1391/5/21 12:40
1,240 بازدید
اشتراک گذاری

ديگه دخملم راه ميره كم كم . از اين سر اتاق تا اون سر اتاق . البته بگم از پنج شنبه ياد گرفته و ناهيد جون اين كار رو كرده . خودش از راه رفتن خودش خيلي لذت ميبره و كلي هووووووووو و دست ميزنه و همه افرادي هم كه توي خونه باشن بايد براش دست بزنن و بگن دست دست تا خانوم خانوما راه بره . 

مثلا ما ميگيم 1 ـ 2 ـ 3 ـ 4 ـ 5 و اون با انگشتاش يكي يكي با گفتن هر عدد شكل بعدي رو نشون ميده و حساب كردن و بلد شده . 

لباش و ميزاره روي لپم و فشار ميده و فكر ميكنه بوس كرده و من ميميرم از خوشحالي در ضمن اينكارو فقط با من انجام ميده مژه

اگه ما بخوايم غذا ببريم سمت دهنش و قاشق دستمون ببينه ياد گرفته فوت ميكنه و اينقده ناز ميشه دوتا لپاش كه نگو . مثل موش . 

هر چراغ كوچولويي مثلا چراغ دكمه ضبط ، دكمه تلويزيون باشه ميزنه و كلي لذت ميبره 

كلا هر دكمه اي رو ببينه دوست داره فشار بده 

عاشق گاز گرفتنه اونم كي بهتر از من نگران دردم مياد اما واقعا دردش شيرينه نیشخند اما چون كار بديه دعواش ميكنم تا اين كار از سرش بپره الانم چند روز هست كه انگار از سرش پريده خدا بخواد

اينم عكس جاي دندوناش روي دست من 

ملودي خانوم ما درست بعد از دنيا اومدن وقتي فقط 30 روزش بود يعني اول خرداد 90 تا آخر اسفند سال 90 با مامان اومد سر كار . دوران حاملگي هم دقيقاً تا روز قبل زايمان توي شكم مامان ميومد سر كار و  الان هم از سه شنبه آينده دوباره با مامانش مياد سر كار . هر چند خيلي سخته اما چاره اي نيست . به هيچ عنوان حتي نميتونم فكرش و بكنم كه يه روز سر كار نرم واقعا نميتونم چون عادت كردم و كار كردن و دوست دارم و اينطوري به بچه ام هم ميرسم . دست بابا سعيد و ناهيد جون هم بابت حمايت هاي هميشگيشون ميبوسم . بعداً عكس اتاقت توي دفتر و ميزارم توي وبلاگت عزيزم . ممكنه كمتر برسم به دوستاي خوب وبلاگيم سر بزنم پس دركم كنيد و تورو خدا ناراحت نشيد . اما حتما مثل قبل وبلاگت تند تند آپ ميشه و عكساش هم مطمئناً بيشتر چون ديگه هميشه پيشمي عشقم .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)