شيطوني به روايت تصوير
ديروز بعد از ظهر تا من خوابيدم ساعت 3 بود. شما ساعت 2 خوابيده بودي و ساعت 4 بود كه از خواب بيدار شدي. من به بابا گفتم ملودي و بيار بزار پيشم تا هم دراز بكشم هم اينكه اون بازي كنه. خونه ناهيد جون اينا بوديم. من از خستگي باز خوابم برده بود. و وقتي بيدار شدم ديدم كه تموم اسباب بازي هات و پخش و پلا كردي و از اين كارت خيلي خوشحالي. و داشتي به زبون خودت آواز ميخوندي واسه خودت.
ادامه شيطنت هاي خانوم خانوما در ادامه مطلب ............
حسابي آشپزخونه ناهيد جون و بهم ريختي وروجكه من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی