نوروز 1398
نفسم همه اتفاقای ایام عید رو داخل همین پست یک جا برات میزارم .
لحظه سال تحویل ساعت 1 و نیم شب بود و طبیعتا شما اون تایم هفت و تا پادشاه و خواب دیدی . بابا عیسی هم عسلویه بود و منم تنها بودم . سر شب رفتیم خونه مامان مریم و دیدم اون هم تنهاست و چون اولین سالی هم بود که بابا بزرگ فوت کرده دلم نیومد تنها بزارمش . شما که اومدیم خونه خوابیدی و منم برگشتم پیش مامان مریم . برداشتیم به سمت قبرستون راه افتادیم و سر راه هفت و سین و این چیزا هم خریدیم و رفتیم سر خاک بابا بزرگ . قبرستون همه قبرا پر بود از خانواده هاشون که اومده بودن سال نو رو کنار عزیزاشون بگذرونن . ماهم رفتیم و چیدیم و حدود یک ساعتی مونده بود تا لحظه تحویل سال . همزمان پرده نمایش زده بود و صحن امام رضا رو نشون میدادن . لحظه جالبی بود واقعا . خلاصه که سال تحویل و هر کدوممون یک جا بودیم . و بالاخره اسل 97 با همه بدی هاش تموم شد
سفره هفت سینمون توی خونه
ظهر یکم وقتی شما بیدار بودی و بابا هم برگشت عکس های سال تحویل و گرفتیم . من نیستم البته داخل عکسایی که میزارم
عیدی امسال به نوه ها : فاطمه جون شلوار + فریما جون تل و ست کش مو + النا جون هم مثل فریماه جون . + سروش و سیاوش جون هم دستبند ماه تولدشون به اضافه یدونهاز این خوک ها نفری 15000 تومان
2 فروردین 97
نفسم دختر دایی ناهید جون و بابا سعید امسال با دوستاشون اومدن بوشهر . اول عصری رفتیم خونه مامان مریم و دیدیم خونه نیستن یه دوری خوردیم کنار دریا باهم
فدات بشم عکاس کوچولو
بعدش رفتیم ارایشگاه میخواستم موهامو کوتاه کنم و بعد مجدد رفتیم خونه مامان مریم . یک ساعتی و نشستیم و رفتیم یه سر پیش شهلا جون اینا و دیدیمشون کلی خوش گذشت و خیلی حس خوبی داشت ادم فامیلش اینجا خونه داشته باشه و بری خونشون شب نشینی . شما هم کلی با کوروش پسر خاله شهلا بازی کردین و حسابی بهت خوش گذشت
3 فروردین 98
عشقم امشب بابا عیسی برای مهمونامون بلیت کنسرت بندری گروه طیفون رو گرفه بود به همراهشون رفتیم و خداروشکر خیلی دوست داشتن اجرا رو و کلی بهشون خوش گذشت . من فدای اون لب غنچه کردنت بشم اخه عمرممممم
5 فروردین 98
برای ناهار مهمونامون و دعوت کردیم خونمون و کلی از بودن کنارشو ن لذت بردیم . خب طبیعتا عکسای مهمونی و نمیشه گذاشت توی ارشیو سیو داریمشون نگران نیستم پس . عصرش رفتیم ساحل بندگاه که در عرض ده ثانیه بارون کردمون مثل موش اب کشیده و ناچارا متواری شدیم و رفتیم سمت بازار
6 فروردین 98
اینروزا مسافرای نوروزی حسابی در خدمتشون بودیم . از جایی که پیج کاریم قفل نداره و خیلیا فالورش هستن و برای عید اومدن بوشهر اومدن و پیشم طرح حنا زدن و از دیدنشون و گذاشتن یادگاری روی دستاشون کلی خوشحال شدم . از اونجایی که خونه بازی به علت تعطیلات نوروز تعطیل هست شما باهام میای ارایشگاه اینم دیروزه حسابی هم بهت افتخار میکنم که انقدر ارومو با وقار میشینی تا من به کارام برسم .
شبش هم رفتیم خونه مامان مریم طبق هر شب و بعدم هم رفتیم با مهمونامون خداحافظی کردیم چون صبح راهی بودن به سمت اهواز و بعد همدان
نوشته پایانی مطالب عید 98
نفسم توی روزای گذشته از عید اتفاق خاصی نیوفتاد دیگه تصمیم یهویی برای زودتر برگزار کردن تولدت . فردا توی یک پست ویژه مطالب تولدت میزارم که دیروز یعنی 16 فروردین برگزارش کردیم .
عیدی های سال 1398
باباشی 50000 تومان + مامان نسیم 50000 تومان + زن عمو سهیلا و عمو امید 50000 تومان + مامان مریم 20000 تومان + عمه روشن 20000 تومان + عمه انیس 10000 تومان + بابای زن دایی پریسا ( دایی باباشی ) 10000 تومان + حاج عزیزه 20000+ خاله زبیده ( خاله باباشی ) 15000 تومان + دایی محمد ( دایی باباشی ) 30000 تومان + خاله شهلا یک بلوز + خاله اعظم خرگوش عروسکی + حاج عزیزه یک تاپ شلوارک
معروف هستن به نرمک خان