ملودیملودی، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

مهمون های عید 1397

1396/12/28 0:41
1,460 بازدید
اشتراک گذاری

نفسم خداروشکر که امسال هم تونستیم میزبان عزیزامون باشیم. ناهید جون و بابا سعید از تهران و مامان پوری هم از همدان زحمت کشیدن و امسال هم اومدن تا کنارمون باشن اینروزا رو . خیلی خوش میگذره به ما و امیدوارم اونا هم خوش گذشته باشه بهشون. شب 24 اسفن رفتیم فرودگاه دنبالشون

خداروشکر تاخیر نداشتن و به سلامت رسین پیشمون . عزیزم تا پاین عید همه عکسا رو داخل همین پست میزارم برات

26 اسفند 96

نفسم تولد من بود و بابا سعید سوپرایزی به باباشی گفته بود ظهر از سرکار یدونه کیک . گل بگیره برام تا عصری تولدم رو جشن بگیریم . البته من وقتی باباشی داشت یواشکی کیک و جاسازی میکرد دیدم و سوپرایز و داغون کردم خندونک. اما در کل خیلی مزه داد . عکسا چون سر باز بود نمیشه بزارمشون چندتا رو جهت یادگاری میزارم فقط

 

 

تولد امسال خیلی متفاوت بود اول اینکه مامان بابا  و مامان پوی کنارم بودن . دوم اینکه شما گفتی میخوام رقص چاقو انجام بدم و کلی لذت بردم و سوم اینکه به غیر از وجه های نقد که همگی دستشون درد نکنه و زحمت کشیدن شما یه هدیه خیلی قشنگ بهم دادی . ارزش معنویش خیلی برام بالا بود فدای اون دستای کوچولوت بشم من نفسمممممحبت

27 اسفند 96

عشقم امشب رفتیم لب ساحل بعد کمی چرخیدیم با ماشین و بعد هم رفتیم باغ چهار فصل و کلی خوش گذشت کنار هم بهمون

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

28اسفند 96

یک گل گشت صبح زنونه

 

 

 

 

 

1397/01/04

عزیزه دلم امروز مامان پوری برگشت و کل جاشون معلومه . عمر خوشی متاسفانه کوتاه هست و خیلی زود یکی از مهمونامون رفت . بعد از اینکه مامان پوری رو. سوار پرواز کردیم به همراه بابا سعید برگشتیم خونه و همگی اماده شدیم و رفتیم بندرگاه هوا هم که رسما جهنم شده اما خوب بود در کل

 

 

 

بابا سعید خیلی پوستشون حساسه و افتاب واقعا بد بود ناهید جون شالش و قرض داده بود به بابا سعید برای این ما مشترکا پوشیدیم شالو . بابا سعید هم مدیون کرده عکسش و نزارم خندونک

 

1397/01/05

 

عزیزم امروز تولد ناهید جون بود و خداروشکر که تونستیم امسالم اینروز رو کنارش باشیم . خداروشکر که سایه اش بالای سرمونه

 

 

 

اینم کادوی قشنگ شما به ناهید جون

پسندها (2)

نظرات (0)