این چند روز که گذشت ♥♥♥♥
عشقم این چند روزی که ننوشتم انقده سرمون شلوغ پلوغ بوده که وقت نشده و یه جورایی هم دلم نمیومد به جای لذت بردن از فضا بیام و وقتم و پای نت بکشم . این چند روز به مدت حدود یک هفته خاله حدیث و شوهرشون و طاها جون از شیراز مهمونمون بودن و حسابی خوش گذروندیم هر روز تعریف و بیرون و کلی خندیدن از ته دل . بعد از رفتن خاله اینا ،15 شهریور ناهید جون اومد پیشمون و باز هم کلی خوش میگذرونیم همچنان . البته 28 این ماه برمیگردن و کم کم لحظه شماری برای رفتنت به مدرسه داره شروع میشه و دل من تاپ تاپ میکنه .
چند تا عکس میزارم از بیرون رفتن هامون با ناهید جون توی این چند روز
الهی فدای اون لبات بشم بخاطر خوردن پفک انگار رژ نارنجی زدی . از ترس اینکه خدای نکرده یه ماسه نره توی پات هم جرات نمیکردی بری راه بری و من کلی خوش گذشت بهم و بدون اینکه نگرانت باشم یک ساعتی با ناهید جون نشستم لب دریا . از این به بعد از اینکارا زیاد میکنم خخخخخخخخ