ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 8 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

نامه یک پدر به دخترش (از طرف باباشی)

1394/5/31 14:11
9,460 بازدید
اشتراک گذاری

دخترکم برای کسی که برایت نمیجنگد نجنگ ............

چرا اشک هایت را هر روز پاک میکنی......

کسی که باعث گریه ات میشود پاک کن...........

دخترکم بسوی کسی که ناز میکند دست نیاز دراز نکن...........

بیاموز این تو هستی که باید ناز کنی....

دخترکم تو زیبا ترینی.....

همیشه با این باور زندگی کن....

خودت را فراموش نکن....

شاید گریه یا خنده ات برای بعضی ها بی ارزش باشد ...

اما به یاد داشته باش ....

کسانی هستند که وقتی میخندی جان تازه میگیرند ...

دخترک من هیچگاه برای شروع دوباره دیر نیست...

اشتباه که کردی برخیز...

اشکالی ندارد...

بگذار دیگران هر چه دوست دارن بگویند

خوب باش ولی سعی نکن این را بدیگران بفهمانی

کسی که ذره ای شعور داشته باشد خاص بودنت را در می یابد...

زمستان است ...

زیاد میشنوی هوا دو نفره است!!!!

به درک که دو نفره است ، تنها قدم زدم دنیای دیگری دارد...

دخترکم شاید شاهزاده را همه بشناسند اما باور داشته باش...

برای پدرت تو ملکه هستی...

گریه کرده ای ؟ رنج کشیده ای ؟

سرت کلاه رفت ؟اذیتت کرده اند ؟

عیبی ندارد .... نگذار تکرار شود ...

گاهی تکرار یک درد ، دردناک تر است!!!

احساس تو با ارزش است خرج هر کسی نکن احساست را...

از تمام مردهایی که میبینی و متلک نثارت میکنن

از تمام مردان این شهر ممنون باش...

ممنون باش که هر روز لطافت و ظرافت تورا ، زیباییت را یاداور میشوند...

تو قدرتمندی که با تمام ضعیف بودنت در برابرت ناتوانند...

آری ...

نا توانند دخترکم تو با ارزش ترین موجود زمین هستی

هیچ گاه فراموش نکن

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان نازار
31 شهریور 94 9:05
چقدر عالی و زیبا ممنون باباشی