ملودیملودی، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

ما اومدیم هوراااااااااااا

1394/2/15 3:15
1,082 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشقه یدونه مامان . وای که دلم کلی تنگ شده بود . عادت ندارم که خیلی وقت بگذره و نتونم بنویسم اینجا . بالاخره روز پنجشنبه 10 اردیبهشت اثاث کشی کردیم به خونه جدید . البته من و شما رفتیم خونه بابا اسماعیل و باباشی و عمو امین هم به همراه کارگرا اثاث کشی رو انجام دادن . آخه واقعا هم شما اذیت میشدی توی اون شرایط هوا هم که خیلی گرم بود اون روز . ناهار مامان مریم برامون یه زرشک پلوی خیلییییییی خوشمزه درست کرده بود و حسابی خوردیم و تپل شدیم و پشتش هم یه خواب ظهرانه مدت 3 ساعت . من واقعا بی هوش بودم از خستگی . بیدار شدیم و با عمه ها و نینی هاشون که اومده بودن سرگرم شدیم و اخر شب هم اومدیم خونه و با کوله باری از کار مواجه شدیم خطا. شبش تا ساعت 3 بیدار بودیم چون باید هر طور بود تلویزیون و برای شما راه مینداختیم . از بی خوابی و خستگی حالت تهوع داشتم اما خب نمیشد خوابید تا آقای نصاب بره .خلاصه که خیلی سخت بود و از اون روز تا همین الان که 3 صبحه همه اش سر پا بودم اما خب دیگه فقط مونده نصب پرده ها که اونم فردا انجام میشه و ماشین ظرفشوییمون تنظیماتش بهم ریخته که از نمایندگی فردا باید کمک بگیرم . این چند روز یه تعداد عکس ازت گرفتم که میزارم برات عشقم . خاطرت خیلی عزیزه ها چون الان از کمر درد دارم میمیرم اما دیدم اگه الان ننویسم شاید فردا وقت نشه برای همین درد و تحمل میکنم فدای تو بشه مامان

باد میرفت زیر دامنت خوشت میومد فانتزیه من

 

 

فدای موهات . این عکسا ماله چند روز مختلفه اما خب چون همه لباس هات و جمع کرده بودم مونده بودن این دو دست که تنت میکردم برای همین کلی اعصابم خورد بود

 

 

داشتی اهنگ میخوندی جدیدا راه میری و اهنگ واویلا لیلی رو میخونی گیج

 

مثلا بهت گفتم منو نگاه کن شما هم از عمد پشتت و کردی ای بلاچه

 

اینم تفریح جدیدت وقتی میریم خونه بابا اسماعیل . عمه روشنک یدونه روروئک گذاشته خونه بابا اسماعیل که وقتی میاد النا بازی کنه . شما هم بی نصیب نموندی این وسط . نگاه کن پاهات رو تحت چه شرایطی میزاری که جا بشی

اینم یکی از ژانگولر بازی هات موقع جمع کردن اثاث هی این دماغ و میزاشتم برات و در میاوردی و باز من باید میزاشتم برات اخر سر هم تا دیدم حواست پرت شد سر به نیستش کردم تا خیالم راحت شهخجالت

 

خب دم اثاث کشی چون نصفی پهنه نصفی جمع و ادم نمیخواد برای یخچال خرید کنه سعی میکنه هر چی هست و بخوره اما خب ما برای شما ناهار از بیرون میگرفتیم اما خودت دلت میخواست دائما با منو و بابا هم دردی کنه . مثلا این یه نمونه که صبح به جای کیک داری نون و آب میخوری . هر کاری کردم کیکت و نخوردی .

این روزا هم گذشت . با همه خوبی و بدیش . میدونم خیلی اذیت شدی مخصوصاً اینبار چون بیشتر معنی اثاث کشی رو میفهمیدی . اما خب اینم قسمتی از زندگیه عزیزم . معذرت اگه نتونستم اینروزا زیاد برات وقت بزارم و اینکه بعضی وقتا اون طور که باید باهات مهربون نبودم . مامان خیلی خسته بود . امیدوارم درکم کنی  . انشا الله جبران میکنم برای بیستم بلیط گرفتم که بریم تهران هم برای اب و هوا عوض کردن هم اینکه عروسی سارا جون ( دختر عموی من ) هست . دوست دارممممممممممممممممم . عکسای اتاقت هم میزارم توی پست بعدی

 

بعداً نوشت :

امروز که دیدم هر چی زنگ میزنیم برای تعمیرات ظرفشویی کسی جوابگو نمیشه خودم آستین هام و زدم بالا و شروع کردم . چون اب تخلیه نمیکرد از روی دفترچه نشستم و دست و پا شکسته انگلیسی هاش و ترجمه میکردم و میرفتم جلو و در اخر بلهههههههههههههه درستش کردم .جشن وای که چقدر حس خوبی داره وقتی ادم توی کاری سررشته نداشته باشه و بتونه انجامش بده الان روی ابرام . اینم رفت جز افتخاراتم خخخخخخخخخخخ ببین چه مامان آچار فرانسه ای داره همه کاری بلده . کلا امروز فکر کنم روی ابرا سیر کنم چون کارام تموم شده تقریبا بعد از یک ماه همه چیز رفته سر جاش به سلامتی و دل خوش ، ظرفشوییم و درست کردم ، برای ناهار هم یه آبگوشت خوشمزه درست کردم که بزنیم بر بدن خوشمزه. خدایاااااااااااااااااااا شکرت که توی هر شرایطی دلمون خوشه و لبمون خندون . این بهترین نعمتیه که بهم دادی هزار بار ممنونم

پسندها (4)

نظرات (11)

sin sin
15 اردیبهشت 94 8:54
خسته نباشین نسیم جون ان شاالله به سلامتی
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
ممنون عزیزه دلم
مامان ارمیا و ایلمان
15 اردیبهشت 94 9:31
سلام دوست خوبم. به سلامتی. خسته نباشی گلم.
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
مرسی گله من
مامان زهره
15 اردیبهشت 94 9:34
سلام نسیم جون من عاشق دخترتم خیلی نازه خیلی دوستش دارم خدا براتون حفظش کنه حتما براش اسپند دود کن
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
سلام عزیزم نظر لطفتونه ممنون
نونو
15 اردیبهشت 94 11:46
ای جاااااااااانم چقد دلم واسه ملودی تنگ بود... شما باز خونه عوض کردین؟چقد زود به زود
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
دل ما هم تنگ شده بود . اره والا سالی یبار تا الان جابجایی داشتیم . قدممون برای صاحب خونه ها خیر و برای خودمون شره . تا میریم توی یه خونه یا هوس فروش به سرشون میزنه یا دختر و پسرشون ازدواج میکنن
نگار
15 اردیبهشت 94 12:10
سلاااااام عزیزم .خسته نباشی خانومی
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
سلام عزیزم ممنون
خآله
15 اردیبهشت 94 23:44
ای جووووووونم عشقه منو ببین با اون موهای نازش عاشقتممم خاله جون .. نسیم جون برا عروسیم بیاین میخوام ملودی بشه ساق دوشم :-( خیلی دوس دارم بیای :-(
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
واییییییییییی چه خوب که اومدی بالاخره . من شمارم و براتون ایمیل کردم . دیدین ؟ کلی دلم نگران بود که حتما از دستم ناراحت شدی خانومی . من منتظر تماستونم حتما . فدای تو عزیزم شما لطف دارین . اخه سمنان با کی بیام واقعا سخته . اما مطمئنم که یکی از زیبا ترین عروس میشی قلب مهربونی داری امیدوارم که در کنار همسری کلی خوشبخت بشی
آمنه
16 اردیبهشت 94 0:14
خسته نباشی مامان نمونه.
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
ممنون عزیزم . شرمنده میکنینا
مامان نازار
16 اردیبهشت 94 7:43
سلام خاله جون خدا قوت .... نه خسته .... اسباب کشی به نظر من همچنان خر است ولی خدا رو شکر که تموم شد ....خدا رو شکر . ان شالله به زودی زود از دست اسباب کشی راحت بشید ... الهی آمین... می دونم از بس موهای ملودی نازو دستکاری می کنن ملت حساس شدی ولی نمی تونم جلو خودمو بگیرمو به موهای این دختر گل نگم هزار ماشالله البته خوده صورت نازش هزاتر ماشالله بیشتر داره با این لباسای خوشگل خوشگلش ... تور و خدا شلار گل گلیشو ... ای جان شیطون بلا.. هوس بچگی هاش کرده تو روروئک حالا چرا اهنگ واویلا لیلییییییییی. کلی خندیدم
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
مرسی عزیزم . ممنون خاله جون یسنا جونم خیلی نازه و ماهه . ببوسش . نمیدونم والا سلیقه اش کوچه بازاریه خخخخخخخ
خآله
16 اردیبهشت 94 12:46
نه عزیز دلم چرا ناراحت باشم. بله شمارتونو سیو کردم. خیلی درگیر عروسیمم. نشد اس بدم و به وبلاگ سر بزنم شرمنده واقعا. خیلی دوس داشتم ملودی و رهام بشن ساق دوش ما. حتی با هزینه من رفت و آمد کنین. به مونا جونم گفتم نمیدونم خونده یا نه... خیلی دوس داشتم. :-( آخه تا تهران که میرین خونه مامانتون . بعد با مامان بابا تشریف بیارین عروسی تهران تا سمنان کلا 2 ساعته . مرسی قربونت برم شما لطف دارین. مول موهامو میخوام مث ملودی کنم فر باز با فرق . خیلی دوس داشتم ملودی کنارم تو عکسا باشه تو آتلیه
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
اخی عزیزه دلم . مطمئنم خیلی بهت میاد . عکسات و حتما بعدا برام ایمیل کن خیلی مشتاق شدم ببینمت . فدای تو عزیزم . مامان بابی من خونه مامان و بابای شوهرمم بزور میان کلا همیشه موذب هستن متاسفانه این سفر هم شوهرم باهامون نیست وگرنه با اون حتما میومدیم چون دورادور تعریفتون و شنیده و میشناستتون . سعادت نداشتیم. از سمیم قلب برات ارزوی بهترین ها رو دارم . رهامم که عشقه منه . مونا زیاد نمیرسه به وب سر بزنه فکر کنم نخونده
خاله هدي
21 اردیبهشت 94 16:14
به سلامتی و دل خوشششششششش خونه نو مبارک،خسته نباشی خواهر
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
ای جونم کجایی عزیزم دلم برات یه ذره شده بود ..ممنون خانومی
مامان یاسمین زهرا
21 اردیبهشت 94 16:14
نظر قبل مال من بود