ملودیملودی، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

20 بهمن 93 اولین تجربه اردو از طرف مهد

1393/11/21 13:39
902 بازدید
اشتراک گذاری

عشقم دیروز برای اولین بار از طرف مهد بردنتون اردو یه نمایش عروسکی بود . من هم اومدم چون هم دلم برای دنیای تئاتر تنگ شده بود هم گفتم شاید از عروسک های تن پوش بترسی و نمونی برای همین پیشت باشم . شنیدین میگن مردم همیشه در صحنه دقیقا منظورشون ملودیه . همه بچه ها نشسته بودن اما ماشا الله شما از بس کنجکاوی و جنس همه چیزم باید دست بزنی و متوجه بشی که چیه کلا یک جا بند نشدی حدود 45 دقیقا نشستیم تا برنامه شروع بشه البته شما تا قبل نمایش حسابی از خجالت همه اجزای دکور در اومدی

اینجا گفتم نرو پایین بهم اخم کردی

در این لحظه هم تا دیدی من حواسم به عکس و دوربینه با اجازه ای که خودت به خودت دادی و گفتی برو عزیزم از صندلی رفتی پایین و به جرات میتونم بگم دیگه ننشستی

 

 

کارگردان نمایش هم دید که میخوای گل بچینی یدونه در آورد داد دستت . اشنا بودن و شناختن من و بابا همه جاهای هنری به دردت میخوره حتی توی نمایش اسمت رو هم بردن و گفتن خیلی لطف کردی ملودی جون که اومدی

 

 

نمایش که شروع شد نه تنها نترسیدی بلکه همه اش جلوی صحنه بودی و میخندیدی و بپر بپر میکردی

 

و اما دیگه دیدنشون راضیت نمیکرد و دلت میخواست بری بهشون دست بزنی و دلت میخواست بری روی استیج . از بس که بابا همیشه اجازه میده بری بالا یا کارای هنری همه اشنا هستن و میبرنت بالا اینجا هم فکر میکردی میتونی بری و هر چی توضیح میدادم بهت انگار نه انگار خلاصه چون اشکت در اومد مجبور شدیم سالن و ترک کنیم و برگردیم خونه . اینم اولین تجربه اردو رفتنت

پسندها (5)

نظرات (12)

محمد
21 بهمن 93 14:16
سلام با مطلب جدید "آماده سازی کیک،دسر و..." بروزم. به منم سر بزن.
نیلوفر
21 بهمن 93 17:02
خاله نسیم اون خانومه مامی کیمیاست.یعنی زندایی من حالا عکس دیگشم میذارم تا خوب ببینیدش.اخاه تو اون عکس شکل خودش نیستو
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
مرسی عزیزم بابت پستت دیدم
نیلوفر
22 بهمن 93 11:34
بوووووووووووووووووووووووووووس
مامان قند عسلا♥♥
23 بهمن 93 14:13
وای خدا ....چقدر دلم برای تئاتر تنگ شده بخصوص نمایش های کودک...
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
منم اون روز باز دلم هواش و کرد و جو گیر شده بودم که باز شروع کنم متن بنویسم و کارگردانی و از سر بگیرم اما خیلی زود این جو از سرم بیرون رفت . دیگه اون بچه های قدیم نیستن که با جونو دل کار میکردن هیچ کس از قدیمی ها هم دوره ای هامون نمونده
neda1349
25 بهمن 93 7:15
پس خوب حسابي خوش گذشته به شماها خدارو شكر هميشه درگردش باشين مادر دختر
مریم
25 بهمن 93 9:49
سلام گلم خوبی خیلی دخمل نازی داری خدا حفظش کنه ب وبلاگ ما هم بیا
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
ممنون چشماتون ناز میبینه در اولین فرت مزاحمتون میشیم
مهگل
25 بهمن 93 13:08
سلام نسیم خانوم.من یکی از خواننده های خاموشم و ازتون یه سوال داشتم.من دختر خواهری دارم18 ماهه که هنوز صحبت نمیکنه،میخواستم بدونم ملودی جان اولین کلملتشو تو چند ماهگی به کار برد؟به نظر شما دلواپسیمون بی مورده؟ممنون عزیزم
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
سلام عزیزم والا در همچین مواقعی میگن بچه با بچه فرق داره اما نگرانی داره واقعا من خودم این روزا رو سپری کردم . همه هم سن و سالای ملودی الان مثل بلبل حرف میزنن اما الان ملودی تازه داره کم کم جمله میسازه و هر چی و میشنوه تکرار میکنه در صورتی که تقریلا تا 3 سالگی هر از صد سالی یه کلمه میگفت . خب منم خیلی نگران بودم . اما خداروشکر حل شد حدودا ملودی هم یک سال و نیمش بود که اسم خودش و گفت و تا قبل اون مثلا میگفت دد و بابا فقط . نمیدونم این چه بلا و مشکلیه که جدیدا اینهمه شایع شده . اما از من به شما نصیحت حرف زدن خود مادر با بچه خیلی فایده نداره چون واقعا هلاک شدم از بس با ملودی حرف زدم اما هیچی به هیچی اما با رفتنش به مهد و قرار گرفتن با بچه ها باعث شد که مشتاق بشه و شروع کرده به حرف . مشکل دیگه هم که دکتر به من گفت این بود که تا ملودی اشاره کرد به هر چی ما رسوندیم بهش برای همین تنبل شد و حرف نمیزد . سعی کنین تحمل کنین تا مجبور شه خواستش رو بیان کنه و سریع ندید تا اشاره کرد سمت هر چیز . شرمنده طولانی شد اما میدونم که چه شرایطی دارید و برای همین خواستم راهنمایی هایی که بدرد خودم خورد و بهتون بگم .
مامان یاسمین زهرا
26 بهمن 93 15:10
یاسمین هم دیروز رفت اردو منم رفتم خرید کت تن ملودی هم دیدم اینجا 68 تومن بود
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
ای جونم . اره منم 68 تومن خریدم
مهگل
26 بهمن 93 21:13
دوست عزیزم،واقعا ازت ممنونم که سر حوصله جواب دادید.دقیقا اونم همه کاراشو با اشاره میگه.خیلی راهنمایی های خوبی کردید.ملودی جون که همه چی تمومه ماشاا....کم کم مثل بلبل هم حرف میزنه انشاا...شعر گفتم
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
خواهش میکنم خوشحالم که تونستم کمی کمکتون کنم . مرسی واقعا اره شعر شد خخخخخخخخخخ . البته ملودی واقعا الان دیگه خوب شده مثل طوطی هر چی و میشنوه میگه ماشا الله مثلا ما یه فیلم نگاه میکنم هر چی از دهن بازیگرا در میاد و ملودی هم یه بار برامون تکرار میکنه
سمیرا مامان پرنیان
29 بهمن 93 22:50
به به چه خوب امیدوارم که خوش گذشته باشه
مامان ارمیا و ایلمان
3 اسفند 93 14:35
سلام. وای چقدر دلم تنگ شده بود. ببخش . کامپیوترم پاورش سوخته بود. ملودی جنو ببوس دوست خوبم.
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
سلام عزیزم خواهش میکنم . دل ما هم تنگ شده بود کلوچه ها رو بچلون از طرف من
مامان زهره
10 اسفند 93 23:47
سلام عزیزم ماشاالله چقدر نازی خیلی دوست داشتنی هستی خیلی ماهی امیدوارم زیر سایه پدرومادرت به120 سالگی برسی آمین
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
پاسخ
ممنون جشماتون ناز میبینه و ممنون از دعای خیلی زیباتون