اینروزا ...........
فدات بشم الهی نانازه مامان . اینروزا بعد از پشت سر گذاشتن مریضی که خداروشکر به خیر و خوشی تموم شد حسابی خودم و شما سرگرمیم . چون هفته قبل نتونستی روزای اول و بری مهد به جاش سه شنبه و چهارشنبه و پنجشنبه رو گذاشتمت . وای توی مهد همه مربی ها عاشقت شدن . دیروز که اومدم دنبالت دیدم مدیر مهد خاله مرجان گذاشته بود شما رو روی میز خودش و داشتین برای هم ادای ماهی در میاوردین و همه جای سر و صورتت رنگای مختلف رژ لب بود مال مربی ها و مامانی مختلف . تا منو دیدی گفتی خوشل هانوم (خوشگل خانوم ) . الهی فدات بشم که هر روز کلمه های بیشتری یاد میگیری . کلا توی کار کلماته فانتزی هستی تا لباس بیرون تنت میکنم میگلی علوسک (عروسک ). با همه دست میدی و سلام میکنی و میگی خوش اومدین . وقت خداحافظی هم حتما بای بای میکنی و یا میگی بابای ( دقیقا سیستم خارجکی و با لحجه ) و یا میگی خوخاسم (خدافظ ). در کل شیرین شدی حسابی .از شما که بگذریم خودم هم سرگرم یه سری کارا کردم . بیشتر اوقات حل کردن جدول که واقعا عاشقشم و ساعت ها هم بشینم پاش خسته نمیشم و یه سری هم کارای هنری درست کردم . یدونه اش و فعلا نمیتونم عکسش و بزارم چون کادو شبه یلدای شماست . یه رومیزی درست کردم که خیلی حال و هوای رو میز و عوض کرده و یه قسمت از پذیراییمون شاد شده با رنگاش چون دوتا از کوسن ها هم گذاشتم روی مبل و به نظر خودم که خیلی با نمک شده .
دیگه چیزی نمونده تا دختر عمه انیس هم بدنیا بیاد فکر کنم اخرای دی دیگه بغله مامانشه . اسمشم میخوان بزارن فریماه . اون روز داشتم میپرسیدم ازش که چه رنگی داری براش وسایل میگیری گفت هم سبز هم صورتی . منم یه چیز کوچولو براش درست کردم که همین الان تموم شد . نیم ساعته تمومش کردم . کوسنش و که داشتم و براش یه دشکچه درست کردم امیدوارم خوشش بیاد
دوستت دارم نفسه مامان