ملودیملودی، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

عصای دست مامان و بابا

1390/6/27 11:05
1,066 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم آلان که دارم واست می نویسم همش 3 روز و نیمته و هنوز مامان درد داره اما تا تو رو می بینه همش یادش میره . حالا اطلاعات روز تولدت رو واست می نویسم :

روز : 90/1/29 روز تولدت بود که دوشنبه بود .

ساعت : 7.30 صبح مامان بستری شد .

ساعت 10.45 دقیقه مامان و بردن اتاق عمل .

ساعت 11 ساعت تولد .

تا اینکه ساعت 3 وقت ملاقات بیمارستان بود . کسایی که واسه دیدنت او.مده بودن :

بابایی - مامان پوری - ناهید جون - بابا سعید - دایی حامد - مامان مریم - عمه انیس - عمه روشن - زن عمو سهیلا - عمو امین

شب که شد بدترین شب زندگی مامانت بود اما به کمک خدا و به عشق تو مامان تحمل کرد و فردا ظهرش خانم دکتر نصیری اومد و مامان و شما رو از بیمارستان ترخیص کرد . و اومدیم خونه بابا سعید تا امروز .

البته اینارو مامان گفته و دایی حامد نوشته . وقتی که حال مامان بهتر شد میام برات می نویسم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)