ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 8 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

جشن اول مهر 97 دبستان غیر دولتی درخشان

نفسم امروز به مناسبت اغاز سال براتون جشن گرفته بودن . برعکس سال پیش دیگه زیاد از حد عکس نگرفتم ازت چون مطئنم همین یکی دوروزه خود مدرسه عکسا رو میفرسته برامون و واقعا از این کارشون خیلی خوشم میاد از ثانیه ثانیه کاراتون عکس میگیرن و میفرستن به محض اینکه برام بفرستن همین پست میزارم عکسا رو . با مامان ها هم چون اشنا بودم کلی خوش گذشت شما هم با دوستات کلی خوش گذروندی                عکس با خانم  لیلی سادات موسوی معلم پارسالت پایه اول دبستان دلمون خیلی تنگ میشه با ز خوبه میبینیمشون  عکس با معلم امسال خانم ...
1 مهر 1397

بزرگ بشی چکاره میشی

چند مدت پیش برات یدونه کتاب خریده بودم با موضوع  بزرگ بشی چکاره میشی و شما امروز اومدی و گفتی مامان بزرگ بشم چکاره میشم گفتم من نمیدونم خودت چی دوست داری دست وزدی زیر چونه و فکر کردی . منم برات اسم مشاغل مختلف و گفتم گفتی اهاااا پرستار میشم . از دکتر و درمونگاه واقعی خیلی میترسی اما یکی از بازی های مورد علاقه ات اینه با وسایل اسباب بازی پزشکی که برات خریدم همه رو درمان کنی . اینجوری شد که این نقاشی و کشیدی . مامان جونم امیدوارم هر کاری که دلت بخواد رو انجام بدی اما برای من مهمه اول از همه انسان باشی اینو هیچوقت فراموش نکن چون انسان بودن و انسان موندن کار خیلی سختیه  ...
12 شهريور 1397

خریدهای مدرسه سال تحصیلی 97_98 کلاس دوم ابتدایی

نفسممممم کی اینهمه بزرگ شدی امسال سال سومی هست که ما رسما شاگرد مدرسه ای داریم توی خونمون البته به جز مهد . وگرنه شما ماشا الله همیشه فعال بودی قشنگم . امسال هم کم کم خریدهاتو انجام دادیم البته مونده کتاب ها که روز اول مهر بهتون میدن و لوازم تحریر که اونم امسال روز اول مهر معلمتون همون تعداد میدن و خریداری میکنیم چون دیگه مثل سال های قبل نینی نیستین و چیزای زیادی نمیخواد براتون تهیه کنیم بزرگگگگگ شدی ماشا الله چشم نخوری ایشا الله . عکس های کتاب و لوازم دیگرم بعدا توی همین پست برات میزارم که همه یکجا باشن  کفش  جوراب فعلا جهت شروع چون کف مدرستون چمن مصنوعیه تا اخر سال زیاد جوراب پاره میکنی  ...
12 شهريور 1397

نمایش پری و شیپیش 3 شهریور 1397

نفسم باز نمایش بود و باز هم کار کودک و باز هم هنر دوستای عزیزم . عالییی بود . به همراه خاله فاطمه و خاله حدیث و فسقلی هاشون رفتیم . حسابی به شما فسقلی ها خوش گذشت مخصوصا شما که الهی فدات بشم با تموم اهنگ هاشون رقصیدی با اوای موسیقیشون میخوندی . گوش های خیلی قوی ای داری تا یه چیز و بشنوی سریع میتونی همراهی کنی ادامشو . و اخر کار انقدر حرفه ای ادای سوت زدن در میاوردی که انگار واقعا سوت میزدی و همه کلی خندشون گرفته بود از اینهمه ذوق شما .                           ...
4 شهريور 1397

شروع سفر تابستونی 1397( کل سفر همینجا نوشته میشه )

نفسممم بعد از خستگی پروِه اثاث کشی و ثبت نام مدرسه واقعا نیاز داشتیم که یه سفر بریم طبق هر سال کوله بارمون و جمع کردیم و کجا بهتر از خونه پدری . 22 خرداد شب بلیط داشتیم البته سه نفری منو و شما و به همراه ماهی مون جعفر جون  عشق مهربونم در حال صحبت با جعفر جون  23 خرداد 97 امروز رفتیم بازار برای خرید چون میخوایم بریم منزل مبارکی خاله زهره باید هدیه میخریدیم . هوا هم که بینظیررررر هر کی از کنارت رد میشد یه سلام به سبک چینی بهش میدادی و همه مرده بودن از خنده  چشاشووو . گفتم ابمیوه چه طعمی میخوای گفتی قرمز باشه ست کنم . قرطی    24 خرداد 97 امروز ع...
24 خرداد 1397
3294 12 12 ادامه مطلب

جشن الفبا و جشن فارغ التحصیلی کلاس اول 2 خرداد 1397 مدرسه غیر دولتی درخشان

نفسمممممم بالاخره جشن پایان سال فرا رسید . فدای تو بشم من که انقدر بزرگ شدی . به همین سرعت روزا میگذره و باورم نمیشه که اینروزا رو دارم میبینم که انقدر داری زود بزرگ میشی . ایشا الله خدا خودش حافظت باشه مامانم .     خانم موسوی معلم پایه اولت   عکس با همکلاسی های اول و خانم مدیر و خانم معلم   عکس فارغ التحصیلی       نامه خانم موسوی به شاگردا ...
2 خرداد 1397

تولد هفت سالگی

نفسممممم بالاخره تولدت هم از راه رسید . خیلی خیلی حس خوبی دارم از اینکه انقدر بزرگ شدی ماشا الله و خانوم شدی . امسال چون خیلی درگیر بودم و همپنان هستم چون منتقل نشدیم هنوز خونه جدید خیلی نگران بودم که تولدت چی میشه . اصلا هم دلم راضی نمیشه برات تولد نگیرم . خلاصه در عرض چند روز تولدی برات ترتیب دادم که بی نظیر شد و خداروشکر عالییی برگزار شد .البته تولد رو با دو روز تاخیر گرفتیم یعنی 31 فروردین که روز جمعه باشه و خسته مدرسه نباشید . امسال تولدت دخترونه برگزار شد که دوستای مدرسه بودن و دختر عمه هات . خیلی به همه خوش گذشت و کلی بازی کردین . میرم سراغ عکسا . تولدو داخل خونه بازی برات گرفتم که باعث لذت دو چندانتون شد . تم تولد هم جنگل و حیوانات ...
2 ارديبهشت 1397

اثاث کشی

عزیزه دلم روز نهم فروردین ناهید جون و بابا سعید هم برگشتن تهران . شب سال تحویل خونه رو صاحب خونه فروخت و مجبور شدیم از همون ساعت اول سال جدید دنبال خونه باشیم بگذریم که همه جا تعطیل و هیچی خلاصه کلی همه چیزمون قاطی پاتی شد و تا الان که ما چیزی از تعطیلات و مهمون هامون نفهمیدیم. علت نبود و ننوشتن اینروزا هم همینه . حسابی درگیر جمع کردن خونه هستم که به محض پیدا کردن خونه انشا الله زود منتقل بشیم که به امتحان های شما برخورد نکنه . هرچند که واقعا من اصلا برعکس گفته همه که میگفتن داشتن بچه کلاس اولی خیلی سخته اصلا متوجه نشدم که داره سال تحصیلی تموم میشه اما میخوام یه وقت جابجایی داخل روحیه و فکرت تاثیر نزاره تا بتونی راحت به مدرست برسی نفسم . عک...
17 فروردين 1397

سال تحویل 1397

عشقم یک سال دیگرم خداروشکر تونستیم کنار و زیر سایه بزرگترا سال رو تحویل کنیم . این بزرگترین ثروت و نعمته خدا حفظشون کنه       اسم ماهی مون جعفر جونه         طبیعتا من و ناهید جون و مامان پوری عکسامون اینجا نیست اما حضور داشتیم بعدا نوشت 1 فروردین 97 عزیزم چون امسال سال تحویل شب بود سبزی پلو ماهی رو فردای سال نو درست کردیم     ...
1 فروردين 1397