ملودیملودی13 سالگیت مبارک

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

اولین تجربه تنها رفتن مهمونی خونه دوستات . تولد فاطمه جون 8 آذر 96

اینم یک اولینه دیگه . کی اینهمه خانوم شدی ؟ کی اینهمه بزرگ شدی تنهایی بری مهمونی اخه من فدات بشم ؟ خیلی هم خوش گذشته بهت . امشب  از ساعت 6 تا هشت و نیم تولد بودی بعدش هم که رفتتیم یه سر تا خونه خاله فاطمه و با ویهان بازی کردی در کل روز خیلی خوبی بود من فدات شم هدیه ای که واسه فاطمه جون بردی نوشته روی کارتی که برای هدیه اش چسبوندیم کارت تولد عکسی که مامان فاطمه جون فرستادن   منم خودم و تحویل گرفتم وقتی شمارو گذاشتم تولد ...
8 آذر 1396

بعد از ظهر پدر دختری 7 اذر96

نفسم امشب من با یکی از دوستای قدیمیم که حدود 14 سال پیش همو دیده بودیم قرار داشتم . اولش قرار بود شمارو هم ببرم اما دیدم بابا خونه است و قرار شد که شما دوتا برید شهربازی بعدم بابا ببرتت رستوران . اینطوری شد که منم تنهایی رفتم . و هم به شما و بابا خیلی خوش گذشته هم به من         خاله هدیه جون هم زحمت کشیده بودن و برات هدیه آورده بودن و کلی دلش میخواست شمارو ببینه و فکر میکرد با من میای اما بهش گفتم دقیقه نودی رفتی خوش گذرونی   ...
7 آذر 1396

پیک نیک تاریخ 1396/9/06

اول از همه تاریخ امروز دوتا 96 پشت همه . امروز دیدم هوا خوبه افتاب هم نیست و هوا ابریه و همین هوا رو ملایم تر میکنه . گفتم حالا که تعطیلی هم هست بهتره ناهارمون و ببریم بیرون و خوش بگذرونیم واقعا هم خوب بود خیلی خوش گذشت   غذای شما زرشک پلو با مرغ غذای بابا عدسی غذای من سالاد کلم +هویج+ گوجه+ کالباس +کشمش                 1396/ 9 / 6 ...
6 آذر 1396

سفره خونه 5 ابان 96

نفسم یدونه سفره خونه سر خیابون خودمون مدتیه باز شده دیشب دیدم هوا نسبتا مناسبه و باد هم نمی اومد تصمیم گرفتم دوتایی بریم اونجا . چقدرم خوب شد که رفتیم شما کلی لذت بردی از هوای خوب و فضای سر سبز و باز . خلاصه مادر دختری کلی کیف کردیم باهم       دورت بگردم انقد قشنگ عکس میگیری                   ...
6 آذر 1396

دکتر کوچولوی مامان

نفسم چند مدتیه خیلی درگیر و دار دکتر شدن هستی از صبح تا شب هر موقع بیکار بشی برای منو بابا امپول میزنی سرم وصل میکنی یعنی زبونم لال اگه مریضی لا علاج هم داشتیم تا الان خوب شده بودیم با اینهمه مداوا . گفتم حالا که انقد دوست داری برات بخرم اسباب بازی شو . کلی هم استقبال کردی . یدونه جعبه کمک های اولیه هم داشتیم که خالیش کردم و وسایلت و چیدم داخلش . خلاصه که کلی ذوق زده شدی با دیدنش و اولین مریضت رو هم باهاش مداوا کردی . سرکار خانوم مامانوئل وسایل اهدایی مامان ماسک و جعبه و باند پارچه ای   نفسم وقتی وسایلو دید . دور اون لبخندت بگردم مننننن      ...
5 آذر 1396

یه عصر پر جنب و جوش خونه بازی شادینو

عزیزم امروز افتتاحیه این خونه بازی بود و گفتم ببرمت بازی کنی کلی هم بهت خوش گذشت خداروشکر . سه تا عروسک کیسه بوکس هم بود که شما همه بازی ها سوارشون کردی                                           ملودی و عروسک های مذکور ...
2 آذر 1396

عکس 4*3

من به فدای شما بشم که چند روز پیش خاله مونا گفت ببرید ملودی رو عکس سه در چهار بگیره برای کارنامه ترم اول . کلی ذوق زده شدم که کارنامه دار شدی . ماهم رفتیم و یدونه عکس خوشگل ازت گرفتیم . اینم اولین بار بود که عکس پرسنلی میگرفتی . یک اولین دیگه . چون دو سری قبل که برات عکس پرسنلی نیاز داشتیم دادیم عکاسی از عکس های دیگه سرت و برش زدن و چاپ کرن . اما اینبار چون دیگه خانوم شدی عکس و نشستی و گرفتن ازت    ...
2 آذر 1396

1 آبان 96 نمایش توطئه گران باغچه کلم

نفسم روز 1 آبان یعنی چهارشنبهع به علت بارندگی زیا مدرسه ها تعطیل شدن و حسابی این چند روزه تعطیلی داخل تعطیلی بود . یهو متوجه شدم که نمایش هست و کلی خوشحال شدم که خب میتونم ببرمت چون خیلی علاقه مندی و خوشت میاد . اینطوری شد که دیروز عصری باهم رفتیم و کلی خوش گذروندیم   قبل از شروع نمایش از درنا جون کارگردان کار که از دوستای خودمه اجازه گرفتم که ازت با دکور عکس بگیرم                             &n...
2 آذر 1396