ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 3 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

جشن فارغ التحصیلی پیش دبستانی یک 22 اردیبهشت 1395

عشقم دیروز روز اخر بود بالاخره و یک سال و به خوبی و خوشی پشت سر گذاشتی و واقعا سال پر باری بود برات و پر از پیشرفت های چشمگیر و نشون دادی که هوش و استعداد بالایی داری و خدا رو شاکرم که هر چیز و فقط یکبار باید بهت یاد بدم و بار بعد تمام و کمال خودت انجام میدی بدون کمک من . میریم سراغ عکسا کارت دعوت جشن قبل از ورود به سالن   دوره اون خندت بگردم الهی ملودی با تاجش میریم سراغ یه سری عکسا از کلیت مراسم               لوح پایان نامه و هدیه اینم هدیه که یدونه قوطی ...
23 ارديبهشت 1395

ثبت نام کلاس ژیمناستیک 1395/02/15

سلام عشقم امروز دیگه اخرین روز مدرسه بود البته از طرف مدرسه یه روز جشن دارید که تاریخ دقیقش معلوم نیست اما احتمالا یا هفته اینده اس یا هفته بعدیش . این مدت دیدم خیلی با فاطمه ( دختر عمه انیس ) حرکات ژیمناستیک انجام میدی و بنظر علاقه مند اومدی . تصمیم گرفتم ببرمت . امروز جلسه اولش بود . روزای زوج ساعت 6 تا 7 عصر کلاست هست . برای جلسه اول بد نبود اما خب شیطنت هم کم نکردی و محیط برات خیلی جالب بود . ایشا الله روزای بعد بهتر میشی . توی سالن نشد ازت عکس بگیرم اما خب پریروز که برات لباس خریدم یدونه عکس گرفتم ازت که میزارم واست . این اولین تجربه کلاسه ورزشیه . اینم یه اولینه دیگه توی تاریخ زندگیت نفسم .     &nb...
15 ارديبهشت 1395

3 اردیبهشت 95 جشن تولد 5 سالگی عشق مامانش

نفسم تولدت رو با تاخیر دیشب یعنی سوم اردیبهشت برگزار کردیم دقیقا تولد 5 سالگیت رو با 5 روز تاخیر . خداروشکر که همه چیز همون طور که میخواستم بود و همه هم ظاهرا بهشون خوش گذشت . خان.واده درجه یک بابا عیسی رو دعوت کردیم و یه جشن کوچیک و خودمونی برگزار کردیم کارت دعوت مامان ساز متنش تبریک تولد وبلاگت عکست توی متولدین امروز نینی وبلاگ سوت سوتک برای بچه بادکنک برای بچه ها گیفت میمونک برای بچه ها سالاد میوه برای پذیرایی اولیه شامل ( توت فرنگی . توت سیاه . سیب زرد . سیب قرمز . سیب سبز . کیوی . موز . انار . به اضافه اب پرتقال پالپ دار ) ...
4 ارديبهشت 1395

30 فروردین تولد محمد جون + 31 فروردین رصد خونه

عشقم 30 فروردین تولد پسره پسر عموی بابایی بود و ما هم دعوت بودیم خیلی خوب بود و واقعا بهتون خوش گذشت . عکس نگرفتم اما توی عکسایی که مامان محمد جون برام فرستاد یدونه عکس ازت بود که به یادکگار میزارم برات . محمد جون 2 سالش تموم شد . 31 فروردین هم از طرف مدرسه بعد از ظهر بردنتون رصد خونه و والدین هم میتونستن بیان . خیلی خوب بود هر چند که شما حتی نگاه هم نکردی ماه و ستاره هارو اما خب به ما مامان ها خیلی خوش گذشت . دقیق یاد دوران خودم افتادم که کمودکستان میرفتم و اون موقع ناهید جون با مامان های دوستای من دوست شده بود و چقدر خوش میگذروندن و چقدر دوره همی برگزار میکردن واقعا ایروزا همه اش خاطرات دوران خودم داره زنده میشه برام . ...
4 ارديبهشت 1395
1