ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 2 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

28 شهریور 94 - اخرین مرحله خرید های مدرسه

بوی مهر باز بوی دفتر پاک کن های سفید ته مداد قرمز باز هم مهر رسید باز هم رج زدن حرف الف باز هم دخترکی سر به هوا دختری نازکه نامش کبراست و د ه ها  سال است قول ها داده به خود و گرفته تصمیم که دگربار، کتاب خود را باز جا نگذارد. شب به زیر باران آن کتاب کهنه هچنان خیس و چروکیده و باران زده است باز هم سال دگر باز پاییز دگر باز تصمیم دگر باز کوکب خانم چند مهمان دارد باز هم سفره رنگین پهن است و کدام از ماها در پس این همه سال … حسرت خوردن از آن سفره کوکب خانم همچنان با او نیست؟ خوش به حال عباس! خوش به حال...
29 شهريور 1394

22 شهریور - اولین کلاس توی مدرسه دخترانه علم و عمل

عشقم قرار بر این شد که از امروز دو سه جلسه هم توی محیط مدرسه خودتون ببرمت کلاس تا با محیط اونجا هم عادت داشته باشی و اذیت نشی . البته چون مربی ها رو میشناختی کلا اصلا مشکلی نداشتی . ساعت 10 و نیم صبح به همراه ناهید جون رفتیم مدرسه و شما با دختر مربیتون رفتین سر کلاس و خیلی خوب بود برخورد و رفتارت . البته یه خوبی که داره خانم زمانی که الان دو ماه هست باهاش کلاس داری مربی کلاستون هم هست و شما دیگه کاملا باهاش اخت شدی . تایم مدرسه از ساعت 7 هست تا 12 ظهر و قرار بر اینکه من شما رو روزا ساعت 9 ببرم تا 12 که هم خسته نشی هم اینکه با بچه ها کلی بازی کنی و خوش بگذرونی . من که عاشق محیط مدرستون شدم و چند تا عکس از کلاس و دفتر مدیریت گرفتم که میزارم ب...
22 شهريور 1394

این چند روز که گذشت ♥♥♥♥

عشقم این چند روزی که ننوشتم انقده سرمون شلوغ پلوغ بوده که وقت نشده و یه جورایی هم دلم نمیومد به جای لذت بردن از فضا بیام و وقتم و پای نت بکشم . این چند روز به مدت حدود یک هفته خاله حدیث و شوهرشون و طاها جون از شیراز مهمونمون بودن و حسابی خوش گذروندیم هر روز تعریف و بیرون و کلی خندیدن از ته دل . بعد از رفتن خاله اینا ،15 شهریور ناهید جون اومد پیشمون و باز هم کلی خوش میگذرونیم همچنان . البته 28 این ماه برمیگردن و کم کم لحظه شماری برای رفتنت به مدرسه داره شروع میشه و دل من تاپ تاپ میکنه . چند تا عکس میزارم از بیرون رفتن هامون با ناهید جون توی این چند روز           ...
22 شهريور 1394

خرید اولین سری لوازم و التحریر برای پیش دبستانی یک

عزیزم امروز 4 سال و 4 ماه و 4 روزت هست  عزیزه دلم دیروز که با خانم زمانی کلاس داشتی بهم یه نامه دادن برای اینکه بریم نشر شاهد و پک لوازم تحریری رو که برای یک سال نیاز بود و ازشون بگیریم  امروز یعنی 2 شهریور رفتیم برای تهیه لوازم . یه لیست بهم دادن که اگر چیزی رو داری از توش خط بزنم و مابقی رو برامون اماده کنن . منم مواردی رو که همین ماه قبل برات گرفتم که شامل مداد سیاه - مداد تراش - جامدادی زیپ دار - مداد شمعی - قیچی - دفترچه یادداشت ، بود رو حذف کردم و مابقی رو برامون اماده کردن . البته توی لیست سفره یکبار مصرف و دستمال کاغذی هم بود که خودمون باید تهیه کنیم جداگونه .  دو تا دفتر نقاشی صد برگ - ...
2 شهريور 1394
1