ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 1 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

تولد 3 سالگی

عزیزه دلم امسال به چند دلیل نتونستم برات تولد بگیرم . اول اینکه از بس که توی چند ماه اخیر فشار روحی و فکری داشتیم با از دست دادن عزیزانمون که اصلا نمیتونستم وقت بزارم و تدارک برات ببینم و یکی هم اینکه الان کل خونه توهم ریخته شده و هر لحظه منتظریم که اثاث کشی کنیم . الهی مامان فدات بشه پارسالم تولدت افتاده بود توی اثاث کشی . اما یه کیک گرفتم برات و تنها مهمون جمع خانواده سه نفرمون ناهید جون بود و کل جشن 5 دقیقه بود . انشا الله سالای بعد جبران میکنم برات عزیزم .             بابا سعید و ناهید جون هم مبلغ 150000 تومان وجه نقد دادن بهت و من و باباشی هم یه ست آشپزخونه و...
29 فروردين 1393

پیشاپیش روز زن مبارک

عشقم چون احتما دو سه روز آینده گرفتار اثاث کشی هستیم و احتمالا نت نداشته باشم روز 31 فروردین که روز زن و مادر هست رو به همه تبریک میگم . و خدا رو شاکرم که منم لایق دونسته تا مامان فرشته ای مثل تو باشم . زن باید ..... .                                                 ...
29 فروردين 1393

3 ساله شدنت مبارک عمره مامان

  قد کشیده ای گلم چه شاخ و برگی زده ای امیدم دست مادر چشم من باشی تو ای دُردانه ام روز میلادت رسید سه بهار و سه زمستانت گذشت ناز تو بهر پدر چون عسل باشد به کامم شهد شیرین لبانت کرده مستم دخترم روز میلادت مبارک   ...
29 فروردين 1393

اولین قهر ...... اولین بوسه

امروز برای اولین بار باهات قهر کردم هنوزم باهات قهرم تقریباً آخه واقعا دختر بدی بودی و هنوزم که یادم میوفته آتیش میگیرم . کلاً بادکنک خیلی علاقه داری و وقتی میبینی دیگه از خود بیخود میشی . منم هر بار برات میخرم . اما امروز داستان فرق داشت . به همراه ناهید جون رفتیم بازار و میخواستم برات کفش تابستونی بخرم توی یه مغازه دست یه بچه بادکنک دیدی و از همون جا نق نق شروع شد و بزور منصرفت کردم وگرنه از بچه بیچاره میگرفتیش و اشکش و در میاوردی . اومدیم بیرون ورسیدیم به جایی که بادکنک میفروختن . تا اومدم برات بخرم دیدم که کیف پولم مونده توی ماشین و گفتم که ناهید جون برات بخره و اون بنده خدا هم پول خورد نداشت و رفت توی یه مغازه تا پول خورد کنه و توی ا...
24 فروردين 1393

عیدی های 1393

عشقم امسال هم طبق همیشه کلی عیدی گرفتی و همه شرمندمون کردن . دست همگی درد نکنه انشا الله که سال پر برکتی باشه برای همه و برای خوشگل خودم   عیدی های غیر نقدی شامل :   رهام جون و مامان مهربونش این صندل و دادن بهت به همراه وجه نقد       این شلوار و بلوز هم آقای اوسط دادن به شما   و عیدی های نقدی : بابا سعید ده هزار تومان مامان پوری پنجاه هزار تومان شبنم جون ( دختر دایی ناهید جون ) ده هزار تومان زن دایی شکوفه ( زن دایی ناهید جون ) پنج هزار تومان شهلا جون ( دخنر دایی ناهید جون )ده هزار تومان خاله فاطی ( دوست ناهید جون) بیست هزار توما...
24 فروردين 1393

اینروزا

عشقم ما روز 17 فروردین به همراه ناهید و جون و بابا سعید اومدیم بوشهر و از اونروز حسابی گرفتار جمع کردن وسایل خونه هستم . امروز بابا سعید قرار بود برگرده تهران و ناهید جون پیشمون میمونه اما بنده خدا ساعت بیست دقیقه به هفت پرواز داشته اما الان که 11 و خورده ای هست هنوز توی فرودگاه هستش . امروز عصر خوش گذشت و رفتیم با هم بیرون و هوا هم عالیه عالی بود .احتمالا تا مدتی کم برات بنویسم . مامان و ببخش چون گرفتاریم اما حتما تند تند سعی میکنم همه مطالب  مهم و برات بنویسم که یادم نره .                       ...
20 فروردين 1393

21 فروردین 3 سالگی وبلاگت مبارک نفسه مامان

  عشقم 21 فروردین 3 سالگی وبلاگته و وارد 4 سال میشه . امیدوارم بتونم تا جایی که ممکنه برات بنویسم و بعداً مطالب وبلاگ و بهت هدیه کنم تا تموم خاطرات بچگیت و داشته باشی                                                ...
20 فروردين 1393

11 فروردین 93 حرکت به سوی همدان

عمره من صبح ساعت 7:30 به سمت همدان راهی شدیم .من و شما و بابا سعید و ناهید جون . طی مسیر مثل همیشه واقعا دختر خوبی بودی و هیچوقت انصافا اذیت نمیکنی و منم اذیت نمیشم .       دنیای وارونه به این میگن مامان روی پای بچه اش خواب بود و. ناهید جون شکار لحظه ها کرده . یادمه بچه که بودم دائم سر پای ناهید جون خواب بودم.بعدش سر شونه بابا عیسی الانم که ملودی اومده روی ملودی . کلا خوشخوابم       هوا بارونی بود و هوا هم عالییییییییی و تمیز اما سرد     فدای اون مهربونیت بشه مامان که ادم از بوسیدنت خسته نمیشه . &nb...
17 فروردين 1393

12 فروردین

صبح که از خواب بلند شدیم به همراه ناهید جون و بابا سعید رفتیم توی سطح شهر و با یکسری المان هایی که توی بلوار ها بود عکس گرفتیم                        فکر کنم این قندیل های یخ نشون دهنده درجه دمای هوا هست  بعدش رفتیم و دور میدون عباس آباد گرده که البته مخصوص خود همدان هست و خیلی خوشمزه هم هست گرفتیم و نوش جان کردیم البته ملودی دوست نداشت چون تخم مرغ دوست نداره طبیعتا این نون هم به مزاجش خوش نیومد . بعد از اون با دوست خانوادگیمون آقای...
17 فروردين 1393