ملودیملودی، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

عکس هاي پرواززززززز به تهران ملودي جون

سلام عسل مامان اومدم ديدم که اوضاع اينترنت بابا سعيد به راه هست گفتم وبلاگت و به روز کنم اين عکس هاي ديشبت     ملودي توي هواپيما قبل از بلند شدن   ملودي بغل مامان قبل بلند شدن هواپيما ( همه اش ميگم قبل بلند شدن واسه اينکه بدونيد موبايل و خاموش کردم وقت پرواز و فکر نکنيد بي ملاحظه هستم )   ملودي منتظره رسيدن بار  لازمه که بگم ديشب توي پرواز خيلي دختر خوبي بودي و اصلاَ گريه نکردي اما تا رسيديم خونه ناهيد جون اينا شما مدت 45 دقيقه يک ريز گريه ميکردي جوري که کبود شده بودي . فکر کنم گرمت بود آخه واقعاَ گرمه مثل جهنم . ديشب به بابا سعيد گفتم ببين اگه فردا پرواز هست به بوشهر من برگردم . ا...
15 آذر 1390

ارباب رجوع

  نوبت منه ؟     واقعاً اسم منو صدا زدین ؟!     خب خدا رو شکر بالاخره نوبتم شد برم پیش رییس ببینم کارم راه می افته یا نه ؟       اه چقدر شبیه خودمه ؟ احتمالاً همزادیم  ...
15 آذر 1390

حرف عشقولانه بابایی

دیشب که برده بودمت حموم بابا هنوز نیومده بود خونه هنوز حموم دادنت تموم نشده بود که بابا اومد و گفت چرا من نبودم بردیش حموم ؟ میذاشتی بیام ؟ الهی بگردم توقعش شده بود . آخه اکثراً از حموم که میدمت بیرون بابا میگیرتت و کلی باهات بازی میکنه و حرف میزنه تا من حموم و مرتب کنم و بیام لباس تنت کنم . دیشب وقتی داشتم لباس تنت میکردم بابا هم نشسته بود ازت دل نمیکند . بعد یهویی گفت هیچ وقت فکر نمیکردم بچه ام رو این همه دوست داشته باشم . نمیدونی من چه قندی توی دلم آب میکردن . ملودی بابات واقعاً بهترین بابای دنیا هست واسه منم بهترین همسر دنیا . امیدوارم همشه سایه اش روی سرمون باشه . تازه الان 2 روزه همه اش میگه پنجشنبه میرین مسافرت . فکر کنم خیلی دلش تنگ ...
15 آذر 1390

ملودی و رانندگی

بهت میگم برو کنار . نمیری ؟ اصلاً بیا جلو ببینم . میخوای دوئل کنیم ؟ باشه هر کی زودتر زد به اون یکی برنده است . اینجا همین امروز صبحه جلوی اداره تامین اجتماعی شعبه 1 بوشهر شما و بابا مونده بودین توی ماشین تا مامان بره واسه گرفتن حقوق مرخصی زایمانش مال ماه سوم . اومدم دیدم به به بابا ازت یه بچه راننده ساخته  تو هم کلی ذوق . قربونت برم اینم عکست .    ...
15 آذر 1390

ملودی داره میره کجا ؟

عسله مامان دیروز بردیمت با بابا واسه چکاب ماشا الله وزنت شده 6 کیلو . هورا .قربونت برم آخه وقتی دنیا اومدی و ورمت خوابید همه اش دو کیلو و 600 گرم بودی . و من نگران بودم که ریز بمونی اما شما مامان و روسفید کردی . اینو عکسات . قبلش هم ازت معذرت میخوام که دیروز مطلب ها بدون عکس بود یو اس بی موبایل و عمه روشن برده بود همین الان 1 دونه گفتم بابا خرید و آورد .  ملودی در حال معاینه شدن . اینم دکتر طبیب      قربونت برم که اینقده خوش دکتری  ...
15 آذر 1390