ملودیملودی، تا این لحظه: 13 سال و 8 روز سن داره

♫فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا ♫

كالسكه مبارك فسقلي

جيگرم تا ديشب نتونسته بودم كالسكه اي رو كه باب دلم باشه پيدا كنم يه چيز سبك و خوب ميخواستم كه ديشب بالاخره پيدا كردم وزن كالسكه همه اش يك كيلو نيم هست . با يه انگشت ميشه بلندش كرد . شما هم كه خوشحال. اينشا الله ماشين بخري مامان جونم .      
15 آذر 1390

پيشرفت

عزيزم از ديروز يعني در 166 روزگي ياد  گرفتي كه پاهات و بگيري اما از اونجايي كه هنوز حرفه اي نشدي پاهات كه از دستت جدا ميشه نغ نغ ميكني و كلافه ميشي . كمكت هم كه ميخوام بكنم نميذاري ودستم و ميدي كنار خيلي خوشحالم كه دوست داري روي پاي خودت واستي و استقلال داشته باشي . اين خصوصيت اخلاقيت كپي خودمه .  
15 آذر 1390

وقتي ملودي خودش ميخوابه

ديروز تا حالا مامان يكم حال نداره سرما خورده البته امروز صبح آمپول زد و حالش بهتره . ديشب دخمل نازه من با مامانش همكاري كرد و ساعت 9:30 شب لالا كرد . تا دقيقا ساعت 5:47 دقيقه صبح حتي يكبارم بيدار نشدي . همون موقع بود كه متوجه شدم ملودي بيداره  و داره با خودش تعريف ميكنه چون جديدن جيغ زدن هم ياد گرفته و خيلي به اين كار علاقه داره مشغول جاغ و جيغ بود . شير گذاشتم دهنت نخوردي . تكون دادمت تا بخوابي اما شما با اون چشماي درشتت نگام ميكردي و لبخند ميزدي . ديدم گناه داري لالا نداري گفتم بزارم كارتون ببينه . گذاشتمت پاي تلويزيون و دورت و بالش چيدم كه دمر نشي و دستتت زيرت بمونه و دردت بياد . ساعت 6:30 بود كه احساس كردم عجيبه ملودي صداش نمي...
15 آذر 1390

دورت بگردم مهربون

عزیزم وقتی اون روز وقتی میخواستی بخوابی دستم و گرفتی یاد خودم افتادم هر وقت میخواستم بخوابم باید دست مامانم و میگرفتم تا خوابم ببره . چقدر روزها و عمر آدم زود میگذره . ...
15 آذر 1390

دلبر مامان

  جوجه خوشگل من تيپ زده ميخواد بره خونه ناهيد جونش مهموني ظهر . آخه ناهيد جون ميخوردت اگه ببينتت . اون وقت من چي كار كنم ؟ تموم ميشي خوشگل خانوم. ...
15 آذر 1390

اسباب بازي

الهي دورت بگردم كه ياد گرفتي با اسباب بازي هم بازي كني . دختر ناز منه ديگه .  اين مكعب اشكال هست كه ديروز مامان خريده برام . ديروز كلي چيز برام خريده براي بازي . ( وظيفه ام هست دورت بگردم . )   اينم عروسك دستكشيه . الان ميگيرمت .   ديدي گرفتمت هاپوي شيطون .  ...
15 آذر 1390